نوشته های ذهن خسـتـــــــــــــــــه من
نوشته های ذهن خسـتـــــــــــــــــه من

نوشته های ذهن خسـتـــــــــــــــــه من

همه چی آنجاست.....

یه روز که ثبت شد تو ذهنم

امروزم یه روز خاطره انگیز بود

از صب که صد بار به فاطمه زنگ زدم تا باهم مثه همیشه بریم سر کلاس تا بیروووون انداخته شدن ما توسط استااااااد عزییییز

حال همه را به طور مختصر ومفید شرح میدهم:

صب طبق عادت همیشگی هندزفری تو گوشم بود 

دیشب تا ساعتای سه بیدار بودم وطبق عادت همیشگی به کارای هفته پیشم فک میکردم.....

و به خاطر همینم صب یه مقداری دیییییر بیدارشدم

و مامان عزیییزمم در حال درس کردن صبحانه 

بابا هم که تهران بود

گوشیم فقط 15% ش داره.....

هیچی دیگه تا حاضر شدم شد سااتای هفت و سی و پنج

به قدری دیر شده بود که از خیر صبحونه گذشتم 

اومدم میزو جمع نم که دیدم 

آخ جوووووون شییییر موز مامانم برام گذاشته اونم دو لیواااااان 

هر دو تا لیوانه تو یه نفس خوردم

تا رسیدم ایستگاه مترو ده دقه هش بود 

قیافه من :|

استاد :/

عطی :))

فاطمه هم که در خاب ناز بود

سعی کردم بر اعصاب خووود مسلط باشم

تو دلم گفتم پس هنوز فاطمه نرسیده که بم زنگ نزده 

خوشال و شاد و خندان بقیه آهنگا رو مروووور کردم

تا رسیدم به در شمالی 

زنگیدم خاموش بووووودد

من:/

فاطمه ^_^

بدو بدو اومدم سرکلاس 

هیچی دیگه 

.......

اما

عطی برام د.ل.م.ه آورده بود 

من ^_^

عطی :))

استاد :|

اییییششش سر همین کلاس بود که باس به یه نفر چن بار متذکر میشدم که

تو خ.ووووووووو.ب.ی 

اما خب .....

دیگه بقیه اش خیییلییی طولانیه

الان 

من 

تو حال نشستم

همه خاب

همه چی خووووبه خوووووبه 

فک کنم یه مقداری زیاد شد 

                                            :))    mSH.SHr    

اولییییین نوشته ام ^_^

من

اینجا

نوشته های خودم

نوشته هایی که یهووووویی به ذهنم میرسه

نوشته هایی که برای نوشتنشون نیازی به فک کردن زیاد ندارم

خودشون میان

فقط کافیه یه مروری بکنم که چی شد

کیا بودن

چیا گفتیم

چی می خاستم بنویسم

تو این وبلاگ تمام حرفایی که میشه رو کاغذ آوردو مینویسم

تمام اتفاقاتی که به نظرم ثبت کردنشون برام خاطره هایی رو حفظ میکنه

اتفاقایی که اگه یادم بیاد همراه با خودش کلی نکته,خاطره,پند و..... که ممنه یه روزی برام مفید باشه رو میاره

شاید اگه پست بزارم تو لاین همه بخونن 

اما یه روزی  شاید لاینم باز به مشکل بخوره و تمام اون نوشته های خیییلیییی ع.ز.ی.زم پاک بشه

پس از این وبلاگ به عنوان یه دفتر خاطره الکترونیک استفاده میکنم

الان 

اینجا

من

با گوشیم

داره بارووووووون میاد

عجب هوایی است این هوای بارانی

وباران چه ساده عاشق میشود 

پس اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان.....


                                                                ^_^    mSH.SHr